معلولیت، روش ما، کمک شما و دنیای فردا

این روزها سر دنیا به قدری شلوغ است که بحث معلولیت در آن گم شده است. بحث تغییرات شدید آب و هوایی، بحث کرونا، بحث جنگ های فرقه ای، مسائل تروریستی، بحث حقوق بشر و هزاران مسئله ی دیگر که چون رنگ و بوی هیجان دارند خواسته یا ناخواسته توجه رسانه ها را بیشتر به خودشان جلب می کنند. به هرحال دنیای امروز ما دنیای پول و تجارت است و رسانه های امروز (جز معدودی) همگی بنگاه های تجاری هستند که کارشان کسب درآمد از طریق فروش تبلیغات است. از آنجا که اخبار هیجان انگیزتر بینندگان بیشتری دارد و بینندگان بیشتر به معنای تولید درآمد بالاتر است لذا ما می بینیم که روز به روز بر تعداد اخبار دلخراش و منفی که رسانه ها پوشش می دهند افزوده شده و اخباری که در مورد بشریت و منافع بشریت و مسائل سازنده است به مرور کمتر و کمرنگ تر می شود.

امروز اگر یک شبانه روز به تمام اخبار یک شبکه خبری معاصر گوش فرا دهید خبری جز جنگ و مرگ و قحطی و سیل و زلزله و قتل و غارت در آن نمی یابید. ما به وضوح می بینیم که چگونه بحث درباره معلولیت روز به روز کم رنگ تر می شود و اخبار کمتری در مورد آن به گوش ما می رسد و این در حالی است که بیش از یک هفتم جمعیت دنیا با این مساله درگیر و دست به گریبان است.  در جهان امروز بطور لحظه ای به تعداد افرادی که معلول هستند و یا معلول خواهند شد اضافه می شود بدون آنکه کسی کاری بکند. مساله ای که به طور عمده خانواده هایی که درگیر مسئله معلولیت هستند آن را لمس می کنند و شاهد عواقب و نتایج آن هستند اما به دلایل مختلف صدایشان به گوش کسی نمی رسد یا اصلا صدایی از آنها در نمی آید.

این مسئله در مورد خود معلولین هم صدق می کند. افرادی که در زمانی که دنیا روی یک روال منظم در حال پیشروی و رشد اقتصادی بود به حاشیه رانده شده بودند و عملاً مورد توجه قرار نمی گرفتند حالا که مسائل ظاهرا مهم تری در دنیا وجود دارد دیگر اصلاً به چشم نمی آیند و صدایشان هم شنیده نمی شود. حال درست در همین نقطه است که نقش ما پر رنگ می شود و ما باید دقت داشته باشیم که اگر چیزی را نمی بینیم دلیل بر عدم وجود آن نیست. رسانه ها که باید چشم و گوش جوامع باشند چه به صورت آشکار و چه به صورت نهان، چه به صورت خواسته و ارادی و چه به صورت ناخواسته و تلویحی مسئله ی معلولیت و ابعاد و حواشی آن را ندیده می گیرند و سعی می کنند تا آن حد امکان چهره اصلی و زشت آن را نشان ندهند اما ما باید هوشیار باشیم.

اینکه ما معلولیت را نمی بینیم و راجع به آن نمی شنویم واقعا به این معنا نیست که معلولیت دیگر وجود ندارد یا نیست. پیش از کرونا بشر بیش از یک قرن با پاندمی معلولیت  درگیر بوده و نرخ آمار ابتلا و شیوع آن حتی در امروز و این لحظه از نرخ آمار مرگ و میر و حتی ابتلا به کرونا هم بالاتر است. اگر کرونا از آغاز تا پایان پاندمی خود بطور میانگین هر دقیقه سی نفر را مبتلا کرد و هر دقیقه سه نفر را کشت، پاندمی معلولیت سالهاست که عین همین کار را انجام داده و میدهد ولی بدلیل اینکه فوراً  نمی کشد و افراد معلول نیاز به آی سی یو و ونتیلاتور پیدا نمی کنند و ظاهرا مسری هم نیست عملا مورد توجه قرار نگرفته و نمی گیرد. یکی از دلایل دیگر آن هم این است که افرادی که از معلولیت رنج می برند صدایی ندارند یا شاید هم افرادی که از معلولیت نفع می برند خیلی پر سر و صدا و پر قدرت هستند.

ما می بینیم که به واسطه قدرت تکنولوژی توانائی بشر در زنده نگه داشتن نوزادان زودرس افزایش پیدا کرده و بسیاری از نوزادانی که قبلا به دلیل زودرس بودن و ضایعات ناشی از آن به سرعت جان خودشان را از دست می دادند امروزه زنده می مانند و درصد قابل توجهی از آنان مجبور هستند که با ضایعات مغزی و معلولیت های ثانویه به آن باقی عمر خودشان را سپری کنند. ما امروز شاهد هستیم که چگونه بدلیل آموزش های غلط و یا سهل انگاری در حوزه ی آموزش مادران و دختران و حتی پسران، والدین جوان خیلی از موارد پیشگیرانه را به خصوص در دوران بارداری رعایت نمی کنند. مادر های جوان باردار بی خیال عواقب جبران ناپذیر آن سیگار می کشند، الکل هم مصرف می کنند، ورزش های سنگین انجام می دهند، اسکی هم می کنند، رانندگی می کنند، تصادف هم می کنند، مسافرت های طولانی می روند و کارهای پر استرس هم انجام می دهند. آنها به دلایل فلسفی و منطقی قانع کننده ای چون جبر اقتصادی یا تلاش برای دستیابی به اهداف بلند پروازانه و تحقق رویاهای خود حتی بعد از بارداری سبک زندگی عادی و اشتباه خودشان را ادامه می دهند و در گیر و دار این معرکه برای تنوع یا تجربه یا عقب نماندن از قافله زاد و ولدی هم می کنند.

 این مسئله باعث شده که نرخ وقوع آسیب های مغزی در نوزادان و اطفال بطور قابل ملاحظه ای بالا برود و هر روز شاهد درصد بالاتری از این ضایعات باشیم. اثرات این ضایعات مغزی به زودی تبدیل به یک معضل بسیار جدی در دنیا می شوند که ترمز اخلاق و اقتصاد و سیاست را می کشد و در آن زمان و در مقابل آن هیچ کس واقعا هیچکاری نمی تواند بکند. ما امروز می بینیم که حتی نهادها و سازمان های غیردولتی که به ظاهر طرفدار حقوق افراد معلول هستند بجای گفتگو و توافق و اتحاد با یکدیگر چگونه بر سر منافع مادی و قدرالسهم خودشان با هم دیگر می جنگند و سعی می کنند هم دیگر را سرکوب یا بی اعتبار کنند تا بتوانند منافع مالی یا معنوی بیشتری را به چنگ بیاورند.

ما امروزه می بینیم که چگونه برخی گروه های عام المنفعه که باید گردآورنده ی منابع مالی خیریه باشند تا آنها را صرف کمک به افراد معلول، آموزش عامه، یا پیشگیری از معلولیت ها کنند، عملاً در رقابت های درون گروهی فرساینده غیر اخلاقی یا غیر اصولی تحلیل می روند و جای خود را به یکسری بنگاه های اقتصادی که در واقع از بحث معلولیت صرفاً به عنوان یک پوشش استفاده می کنند می دهند. حتی همین گروه ها هم تحت عنوان «پروژه انگ زدائی و منع هنجار سازی» تلاش دارند که واژه ی معلولیت و معلول را از زبان روز رسانه ها و مردم حذف کنند و واژه های ملایم تر و لوکس تری را جایگزین آنها کنند تا در برخورد با آنها ذائقه افراد تلخ نشود و وجدانشان از خواب بیدار نشود. آنها تلاش دارند تا استفاده کنندگان از این واژگان را محکوم کرده و آنها را  به توهین و تحقیر و تضعیف روحیه این افراد و جامعه متهم نمایند.

من به عنوان کارشناسی که سالهاست در این حوزه فعالیت می کنم همواره شاهد آن بوده ام که وضعیت روز به روز به سمت بدتر شدن و بحث معلولیت به سمت محو شدن و معلولان و مشکلات ایشان به سمت نادیده تر گرفته شدن می روند. اما یک نکته مهم وجود دارد و آن هم اینکه خود معلولین و خانواده های ایشان که درگیر بحث معلولیت هستند هرگز نمی توانند درد و رنجی که از بابت وجود معلولیت در فرزندشان یا در خودشان به وجود می آید را ندیده بگیرند یا به راحتی با آن کنار بیایند. این درد رنج بهرحال وجود دارد هر چند که افراد باور داشته باشند که معلولیت ننگ نیست، یک انگ نیست، تاوان یک خطا یا یک گناه نیست، برای امتحان صبر و ایمان خانواده فرستاده نشده و مانند سرما خوردگی یا شکستگی دست و پا یا ضعف بینایی یک پدیده ی فیزیولوژیک است که به دلایلی معین اتفاق می افتد و  چاره هم دارد.

جهان دانش امروز با تمام ادعا و تمام غرور خود حاضر نیست که اعتراف کند که در مقابل هیولای معلولیت های مادرزادی به زانو درآمده و دیگر حرفی برای گفتن ندارد چرا که هیچ چیزی در جهان رو به بهبودی نمی رود، چرا که سکّان هدایت دنیا بدست دانشمندان و فلاسفه نیست و چون که در دنیای مدرن ما پول و زور و ثروت حرف اول و آخر را می زند. به همین دلیل است که عملاً تخصص های مرتبط با معلولیت بتدریج از گروه علوم پزشکی خارج شده و به سمت علوم فنی و مهندسی رفته اند. توجهی که به حوزه مهندسی پزشکی و اندام های مصنوعی می شود یک پیشرفت علمی تلقی نمی شود. در رویکرد صنعتی به مساله معلولیت، افراد درمان نشده و بهبود نمی یابند بلکه صرفاً بهبود داده می شوند. عدم بکارگیری پتانسیل های نهفته مغز به مفهوم نادیده گرفتن و کشتن سلول های عصبی و جایگزین کردن میکروچیپ ها بجای آنهاست. هر چند بکارگیری تکنولوژی، زندگی بسیاری از افراد را آسان تر و راحت تر نموده و آنها را به افرادی مستقل تر تبدیل کرده است اما فقط معدودی از افراد هستند که به این امکانات و تکنولوژی ها دسترسی دارند.  

در اینجا و برای جلوگیری از سوء برداشت باید دو نوع معلولیت را از هم جدا و تشریح کنم. مشکلات صرفاً جسمی مثل نداشتن دست یا پا که بر اثر تصادف اتفاق افتاده اند و ربطی به فرآیند رشد ندارند با مشکلاتی که اختصاصاً از آسیب به رشد مغز ناشی می شوند فرق دارند. درست است که هر دوی این مشکلات منجر به معلولیت می شوند اما از لحاظ مدیریت و بخصوص از لحاظ پیشگیری با یکدیگر تفاوت قابل ملاحظه ای دارند. مشکلات ثانویه به آسیب های مغزی قابلیت درمان و پیشگیری دارند ولی مشکلات صرفا جسمی اغلب قابلیت درمان نداشته ولی گاهی قابلیت پیشگیری دارند. شاید در افرادی با مشکلات صرفاً جسمی تکنولوژی بهترین کمک و یار و همراه باشد و پیشرفت در این حوزه بسیار هم ستوده و قابل تقدیر باشد  اما در افرادی با مشکلات ثانویه به آسیب های مغزی که امکان درمان و توانبخشی و بهبودی دارند موضوع فرق می کند. اینکه ما کودک را به حال خود رها کنیم تا بزرگ و معلول شود و سپس با تکنولوژی به کمک او بیائیم و در نهایت هم فقط بخشی از زندگی او را تسهیل کنیم چندان جالب نیست. در نهایت هدف عالی باید این باشد که فرد به هیچ چیزی جز به خودش متکی نباشد و نیازی به تکنولوژی هم نداشته باشد.   

مسئله مهمی که وجود دارد این است که دنیای علوم پزشکی و توانبخشی امروز حرف جدیدی برای گفتن در بحث درمان معلولیت یا توانبخشی معلولین ندارد و هر چه هست همان است که بیست سال قبل هم بوده است. سالیان سال است که ما می بینیم گروه هایی که در راستای دستیابی به  راهکار های نوین در بحث توانبخشی تحقیق می کردند و یا برای پیشگیری از معلولیت پیشنهاداتی داشتند کمتر و کمتر شده اند. بسیاری از آنها به دلیل عدم دسترسی به منابع مقتضی و مناسب و یا بدلیل نقص در اطلاع رسانی توان عملیاتی گسترده نداشتند و بعد از مدتی قایقشان به گل نشسته و نتوانسته اند که بقیه راه را بروند. این محققین روش های مختلفی را چه برای پیشگیری و چه برای درمان بحث معلولیت  پیشنهاد داده اند اما اغلب این روش ها یا عملا به صورت گسترده مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته اند و یا مورد توجه قرار نگرفته اند و یا هیچوقت به کار گرفته نشده اند. 

ما به عنوان گروهی که سالیان سال درگیر بحث معلولیت بوده و هستیم و با خانواده هایی که درگیر بحث معلولیت هستند سروکار داشته ایم و با آنها سال ها زندگی کرده ایم و طعم معلولیت را با تک تک سلول های خود چشیده ایم، به دنبال راه حلی هم برای حل مشکل معلولیت در دنیا و جامعه ی خودمان بوده ایم. تحقیقات ما خالص و عمیق و صمیمانه بوده و طی سالهای متمادی با هزینه های شخصی انجام شده و اکنون دارد به ثمر می رسد. ما امروز می توانیم با کمال اعتماد به نفس اعلام کنیم که ما راهکارهای موثری برای جلوگیری از معلولیت و معلول شدن پیدا کرده ایم و دریافته ایم که قبل از هر چیز پیشگیری و بعد مداخله به موقع موثرترین روش درمان و توانبخشی است.

پیشگیری می تواند مانع از این بشود که یک جنین مستعد معلولیت شکل بگیرد؛ پیشگیری می تواند مانع از این بشود که یک جنین معلول بدنیا بیاید؛ پیشگیری می تواند مانع از این بشود که یک جنین سالم به دنیا بیاید و معلول شود؛ پیشگیری می تواند مانع از این بشود که یک جنین سالم معلول به دنیا بیاید؛ پیشگیری می تواند مانع از این شود که یک نوزاد سالم به یک کودک معلول تبدیل شود؛ پیشگیری می تواند مانع از این شود که یک کودک معلول به یک معلول بزرگسال تبدیل بشود و پیشگیری می تواند باعث بشود که بچه ای که معلولیت شدیدی در انتظار او است بتواند با معلولیت های خفیف تر و قابل تحمل تری به جامعه برگردد.

همان طوری که می دانیم و می دانید بیشتر روش های توانبخشی موجود به دلیل اینکه بشدت و بطرز غیرقابل قبولی درگیر بکارگیری تکنولوژی های مدرن و دست و پا گیر شده اند، برخی از ویژگی های ضروری برای حل مساله معلولیت را از دست داده اند. یکی از این ویژگی ها هزینه خدمات و توانائی پرداخت آن توسط خانواده هاست. امروزه قیمت خدمات توانبخشی به قدری بالاست که گاهی والدین باید بین استفاده از یک جلسه خدمات توانبخشی برای کودک خود یا تامین مخارج خورد و خوراک یک هفته کل اعضای خانواده تصمیم بگیرند. بدیهی است که در جدال بین نان شب و خدمات توانبخشی همواره نان پیروز خواهد شد.

همه ما می دانیم که همیشه و همه جا بحث حفظ حیات از حفظ کیفیت آن  مقدم تر بوده و برای خیلی از اقشار جامعه امری مهم تر و بدیهی تر است. خیلی از خانواده ها همانطور که نمی دانند امکان پیشگیری از معلولیت وجود دارد، همانطور نمی دانند که امکان پیشرفت معلولیت هم وجود دارد. آنها بی آنکه کاری انجام دهند در کنار بچه ی معلول خود زندگی می کنند و اجازه  می دهند که معلولیت او روز به روز عمیق تر و شدیدتر شود تا در نهایت به جایی برسند که دیگر نه امکان جلو رفتن وجود دارد و نه امکان بازگشت به گذشته. حال آنها با یک فرد معلول رو به رو هستند که نه تنها خودش مشکلات جدی و متعددی دارد بلکه زندگی عادی ایشان را هم با اختلال روبرو نموده و کیفیت زندگی تمام اعضای خانواده را هم پایین آورده است. این زمان دیگر برای انجام دادن هر اقدامی دیر است اما همین خانواده ها هم به دلیل فشار هایی که به آنها می آید بالاخره مجبور می شوند اقداماتی را انجام بدهند که هر چند بسیار پر هزینه است اما در خیلی از مواقع به نسبت بی فایده یا کم فایده است چرا که زمان اقدام در توانبخشی واقعا تعیین کننده است.

من با مطالعات، تحقیقات و تجربیاتم روشی را پایه گذاری کرده و به دنیا معرفی کرده ام که کوتاه ترین و موثرترین و ارزان ترین روش ممکن هم برای پیشگیری و هم برای درمان و توانبخشی است. روشی که با دستان خالی و در دورافتاده ترین نقاط زمین و حتی زیر نور ستارگان می شود آن را انجام داد و معجزه آفرید. روشی که با آن می توان توانایی را به مغزهای آسیب دیده -تا جایی که امکانش را دارند- برگرداند بی آنکه نیاز باشد خانواده ای را بر سر دو راهی نان یا درمان قرار داد. روشی که هرچند مثل همه روش های موجود دنیا اما و اگر هایی دارد ولی می توان گفت که تا جائیکه من بررسی و تجربه کرده ام از همه روش های موجود نرخ موفقیت بالاتری داشته است. افرادی که در طول پانزده سال گذشته از این روش استفاده کرده اند امروز شاهد آن هستند و می بینند که چگونه می توانند در کنار افراد عادی جامعه بدون دردسر زندگی کنند، تحصیل کنند و بدون هزینه های اضافه به آروزها و اهداف خودشان دست پیدا کنند.

هدف ما از راه اندازی این بنیاد و این وب سایت این است که به دنیا اعلام کنیم که این روش وجود دارد و اکنون آماده است تا به تمام جهانیان برای داشتن جامعه ی بدون معلولیت، یک زندگی بدون معلولیت، یک خانواده ی بدون معلولیت و یک دنیای بدون معلولیت عرضه شود. اقدام ما معرفی کننده روشی است که همه ی افراد از هر طبقه ای توان پرداخت هزینه های آن را دارند، روشی است که نیازمند تجهیزات گران قیمت نیست، روشی است که نمی گذارد که افراد به جایی برسند که مجبور شوند بین نان و درمان یکی را انتخاب کنند و روشی است که کمک می کند که ما افراد شادتر و جامعه ی سالم تری را داشته باشیم. روش من روشی است که با کاهش بروز آسیب های مغزی یا درمان بموقع آنها جلوی ضایعات مغزی پنهان را می گیرد و به این ترتیب بسیاری از جرایم را از پایه پیشگیری می کند و ریشه های جرم و جنایت را در جوامع و در نهایت جهان می خشکاند. روش ابداعی من دین نیست اما انسان های بهتری را تربیت می کند و از این طریق کمک کند که ما دنیای عادلانه تر، کم تبعیض تر، توسعه یافته تر، پایدارتر، پاک تر و زیبا تری داشته باشیم.

این روش بر اساس منطق و بر مبنای علوم دقیق و بنیادی و بخصوص بر بنیاد علم اعصاب پایه گذاری شده است و چه بسا گامی فرای تمام یافته های نظری متخصصین علوم اعصاب که مغز را در جستجوی راز و رمزهای آن کاوش می کنند برداشته است. ما یافته های گرانقیمت آنان در مورد مغز را تجمیع کردیم تا ببینیم که چگونه می شود از این پدیده گرانبهای بی نظیر به بهترین شکل ممکن محافظت کرد و یا در صورت بروز صدمه، آن را  به بهترین حالت ممکن ترمیم نموده و به فعالیت طبیعی وا داشت. ما جستجو کردیم تا ببینیم چگونه می توان به جای مغزی آسیب دیده که همواره به دنبال خشونت و هیجان های غیر ضروری و مرگ و نفرت باشد، مغزی سالم جایگزین کنیم که نه فقط تابع اخلاق و ارزش های متعالی باشد بلکه همیشه به دنبال خدمت و خلاقیت باشد و نه تنها خودش را روز به روز توانمندتر کند بلکه بتواند به همنوعانی که به نوعی کم توان هستند یا توانمند نیستند هم خدمات برساند.

 ما برای اینکه بتوانیم این روش را به همه دنیا معرفی کنیم و صدای خود را به گوش دنیا برسانیم و دسترسی به آن را برای تمام ساکنین کره زمین امکان پذیر کنیم نیازمند به کمک و همراهی شما هستیم. در صورتی که مایل هستید بدانید که روش ما چیست و چگونه کار می کند ما می توانیم اطلاعات بیشتری را در اختیار شما قرار دهیم. شما برای اینکه هم از خدمات ما بهره مند شوید و هم اینکه بدانید که چگونه می توانید به ما کمک کنید می توانید به وب سایت علمی و خبری ما مراجعه کنید و یا با ما تماس بگیرید. نیازی نیست که شما یک آدم میلیاردر باشید تا بتوانید به ما کمک کنید. هر کسی می تواند به نوعی به ما کمک کند ولو اینکه فقط و صرفاً از طریق اطلاع رسانی به دیگران باشد. همین که شما عضوی از جامعه ی ما باشید و آگاهی جامعه را افزایش دهید و به بقیه کمک کنید که بدانند که چنین روشی وجود دارد و غلبه بر معلولیت در این ابعاد امکان پذیر است، خودش کمک بی نهایت ارزشمندی است که می تواند سرنوشت های بسیاری را تغییر دهد.

بی شک و بخصوص در آغاز کار ما بیشتر به کمک هائی از این دست احتیاج داریم چرا که در گام های نخست مهم ترین هدف ما اطلاع رسانی و آگاه سازی جامعه است. در گام های بعدی ما به کمک های مادی شما احتیاج داریم تا صرف توسعه این روش و تحقیقات تخصصی به منظور بهبود هر چه بیشتر آن در بلند مدت شود. در کنار اینها ما به کمک های مالی شما نیاز داریم تا امکان برخورداری محروم ترین اقشار جوامع را هم از این خدمات ولو بصورت رایگان فراهم آوریم. ما برای موفقیت در این کار قطعاً به کمک همه ی شما نیاز داریم و دستان خود را به سوی همه دراز می کنیم و از همه حتی آنهایی که فکر می کنند نمی توانند به ما کمک بکنند و یا ما را باور ندارند دعوت می کنیم تا به سراغ ما آمده و صحبت های ما را بشنوند و اگر پسندیدند و قانع شدند به ما کمک کنند تا ما اهداف خویش را پیش برده و بتوانیم برای همه دنیایی شاد تر و آباد تر بسازیم.

ما می دانیم و می بینیم که چطور روزانه هزاران نفر به جمعیت معلولین جهان اضافه می شوند و چطور خیلی زود دیر می شود. هر لحظه و هر ساعت برای نجات جان و سرنوشت انسان های در خطر اهمیت دارد. هر یک روزی که شما زودتر به ما کمک کنید و هر یک ساعتی که ما بتوانیم زودتر این اطلاعات را به گوش دیگران برسانیم اهمیت دارد و تعیین کننده است. ما با اقدام به موقع شما می توانیم از بروز و وقوع هزاران معلولیت حتمی پیشگیری و جلوگیری کنیم و امیدواریم که شما این پیام را به گوش تمام آن دیگرانی که باید آن را بشنوند برسانید و به ما کمک کنید که ما هم به اهداف بلند خود برسیم. اهدافی که بی شک جدای از اهداف شما نبوده و نیستند. مطمئنا زمانی که شما هم به این نکته آگاه شوید که معلولیت به قشر و رنگ و نژاد خاصی اختصاص ندارد و ممکن است شما هم روزی درگیر پدیده ی معلولیت و عواقب آن شوید بی شک در کمک به ما تردید نخواهید کرد. بی شک اگر ده سال پیش به ما کمک شده بود و صدای ما را شنیده بودند دنیای امروز ما به این شکل و رنگ نبود. پس امروز صدای ما را بشنوید و به سخن ما گوش فرا دهید و پیام ما را منتشر کنید تا قبل از بروز اتفاقات خیلی بد، جلوی آنها را بگیریم و یا عواقب آنها را قبل از آنکه خیلی دیر شود مدیریت کنیم. عجله کنید و به ما بپیوندید، ما را همراهی کنید و به ما کمک کنید و اجازه دهید که ما هم به شما و هم به همه همنوعان نیازمند خود به بهترین نحو ممکن کمک کنیم. با گسترش روش و رویکرد ما بی شک دنیای فردا دنیای بهتری است. در آن با هم سهیم باشم.

                                                                                                                          

                                                                                                                      لبخند پایدار حق همه ماست